میعادگاه شهیدان
مسجد جامع بود میعادگاه «اشتران»
دست مهدی ز امر حق پشت و پناه اشتران
مرد و زن چون جمله می بندند قامت بر نماز
هست نور روی آنان مهر و ماه اشتران
کودک و پیر و جوان در مکتب دین حاضرند
در گریز ابلیس زین ایزد سپاه اشتران
پا به پای انقلاب و رهبر و قرآن بود
ایده پیمای شهیدان است راه اشتران
شد ز ابراهیم و یونس هم حسن ، نایب علی
از تبار ناصری بر عرش آه اشتران
هر دو احمد اشترانی و دگر بن اردلان
فخر سرداری همایون شد گواه اشتران
غنچه ی باغ جلیل وند آن ولی الله کو
اربدان سرو قد کو ؟ بی گناه اشتران
لاله می روید ز خاک هر شهیدی تا ابد
می دهد بوی شهادت هر گیاه اشتران
با دعای نوجوانان از توسل تا کمیل
نور باران است شبهای سیاه اشتران
بامداد از هر طرف والشمس می تابد مگر؟
سر زند خورشید قرآن از پگاه اشتران
جای باطل نیست اینجا باطن و ظاهر حق است
اهل حق بینند حق را در نگاه اشتران
هر سحرگه همره راز و نیاز خلق، نیست-
جز صلاح و خیر و عمران و رفاه اشتران
گر که همت می کنند از بهر آبادی همه
چون هدف باشد سراسر عز و جاه اشتران
در پی تقوا و نیکی چون که همکاری بود
یوسفی دیگر برون آید ز چاه اشتران
گو سخن کوتاه و دستی بر دعا بردار اگر
طاهرا هستی تو چون ما خیر خواه اشتران
آیت الکرسی بخوان با قل اعوذ آنگه بگو
«نحن من خیر فقیر» یا اله اشتران
*